شستوشوی لباسها در دسته کارهای زنان خانهدار به شمار میآمد که البته کاملا زنانه بود. رختشویی یا آنگونه که در میان مردم رایج بود رختشوری، به ویژه در روزهای سرد سال بسیار توانفرسا بود و در درازمدت میتوانست آسیبهای سخت جسمی به زنان وارد آورده، آنان را بیمار کند تا آنجا که حتی بخشی از سلامتی خود را از دست دهند.
در کنار سقائی و آب فروشی بوسیله مشک، جماعتی هم بودندکه بوسیله کوزه و یا سبو و یا لاوک و انواع دیگری از وسایل شکستنی سفالین که مقدار معتنابهی در آن آب جای میگرفت به درخانه ها می رفتند و آب به اهل خانه می فروختند...
در دوران قاجار روستاییان از سکونت در محل گذر جاده ی اصلی به خصوص معبر عبور قشون، خوداری میکردند. روستاییان واقع در سر راه قشون در فقر به سر می بردند چرا که بدون این که خودشان بخواهند محصولات آن ها به یغما برده می شد و اجازه ی هیچ گونه شکایتی نیز نداشتند . . .
پس از افروختن خارها خاکستر آن را جمع می کنند و از خانه ها بیرون می بردند و کنار دیوار می ریختند. کسی که خاکستر را می برد هنگام بازگشت در می زد از درون خانه می پرسیدند کیست؟ جواب می داد منم می گفتند از کجا آمدی و پاسخ می داد از عروسی.
در این آشپزخانه ها به چندین برابر تعداد نفرات اندرون غذا طبخ می گردید؛ زیرا این سنتی بود که از ناصرالدین شاه بر جای مانده و هنوز نگهداری می شد. از آنجا که ناصرالدین شاه دستور داده بود اطرافیان اندرون او را هم از سفره خانه او بی نصیب نگذارند.
اغلب اوقات قتل منجر به یک زنجیره کامل قتل و خصومت دائم میان خانواده ها و کل طوایف می شود، تا وقتی که در نتیجه وساطت ایلخانی و یا دیگر اشخاص ذی نفوذ به آن پایان داده شود.
ویلیام ریچارد هولمز انگلیسی که در عهد محمدشاه قاجار به ایران سفر کرده بود، در سال 1845 میلادی سفرنامه خود تحت عنوان «گذری بر کرانه های کاسپین» را در لندن به چاپ رساند. او در آن زمان 22 سال بیشتر نداشت.
بست نشینی در ایران به عنوان راهی برای نجات جان خیلی زود گسترش یافت. امری که امیرکبیر به مقابله با آن برخواست؛ چرا که مورد سوءاستفاده برخی اجحاف گران حقوق مردم نیز می شد و آنان برای فرار از قانون خود به بست نشینی می پرداختند.
عمدتا مردم کشورهای غرب آسیا در مقایسه با مردم اروپا افرادی پرخورتر به حساب می آیند. شاید بتوان این طور بیان کرد که در مغرب زمین مردم در وعده های متعددی خود را سیر می کنند و در مقابل در برخی نقاط دیگر مثل ایران، افراد، با وعده های کمتر پورخوری می کنند. این مسئله هم نکته ای جدید نیست. بلکه در تاریخ ایران سابقه دارد.
آنگونه که از مطالعه صفحات تاریخ می توان درک کرد، مالکیت از جمله حوزه هایی بود که امنیت آن مستقیما از سوی خود رضاشاه مورد چالش قرار گرفت. او زمین های مردم را از آنان با قیمت های بسیار بسیار ناچیزی خرید و در واقع به یغما برد.
فرهنگ عمومی به عنوان یک بستر، در تعیین مصادیق زندگی روزمره و سبک زندگی افراد جامعه نقش مهمی را بازی میکند و همان طور که در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی شاهد بودیم، فرهنگ عمومی توانست بر سبک زندگی مردم تأثیر بگذارد و یک نوع سبک زندگی انقلابی را صورتبندی کند
دیدم امام در حالی که جلوی اتاق قدم می زنند و فرموند:« کی اینجاست؟» گفتم :« من هستم». فرمودند:« اینجا چکار می کنی؟» گفتم:« چراغ اتاق خانم روشن نمی شد و یک سرپیچ خریدم که روشن بشود.» گفتند:« تو به این چه کار داری؟» گفتم:« این لامپ را جابجا کرده ام که نور مساوی باشد، سرپیچ آن شکست لذا به جای آن یکی دیگر خریدم و نصب کردم.»... بعد به من فرمودند:« بردار ...